مطالب مرتبط
بیشتر بخوانید
این مقاله ترجمهای است از مقاله «Experimentation: Neuroscience Is Going to Change How Businesses Understand Their Customers» نوشته ناتان فار، کایل نل و توماس زوئگا رمزوی، منتشرشده در مجله Harvard Business Review در تاریخ ۸ فوریه ۲۰۱۹.
در دنیای پرشتاب کسبوکار امروز، شرکتها با چالشهای بزرگی مواجهاند؛ از تغییرات سریع فناوری گرفته تا نیاز به نوآوریهای پایدار. در این میان، علوم اعصاب کاربردی بهعنوان ابزاری قدرتمند، به مدیران کمک میکند تا با تحلیل رفتار و تصمیمگیریهای مشتریان، مسیرهای جدیدی برای رشد و توسعه ترسیم کنند.
علوم اعصاب کاربردی، دانش و ابزارهای علوم اعصاب را برای درک رفتار انسان به کار میگیرد. این رویکرد با استفاده از فناوریهای قابلحمل مانند هدستهای EEG (الکتروانسفالوگرافی) و دستگاههای ردیابی چشم، دادههایی دقیق از واکنشهای مغزی افراد در لحظات کلیدی تصمیمگیری جمعآوری میکند. این دادهها به شرکتها امکان میدهد تا تصمیمات آگاهانهتری بگیرند و استراتژیهای خود را با اطمینان بیشتری پیش ببرند.
علوم اعصاب کاربردی معمولاً در دو مرحله اصلی از یک پروژه به کار میرود:
این رویکرد با ثبت دادههای واقعی از تصمیمگیریهای افراد، به مدیران کمک میکند تا درک عمیقی از رفتار سهامداران و مشتریان به دست آورند و بر اساس آن، مسیرهای استراتژیک را پیشبینی و انتخاب کنند.
شرکت ایکیا (IKEA) یکی از پیشگامان استفاده از علوم اعصاب کاربردی است. این شرکت با بررسی چالشهای جهانی مانند افزایش جمعیت و کمبود منابع، پرسشهای بنیادینی درباره آینده کسبوکار خود مطرح کرد:
برای پاسخ به این پرسشها، ایکیا با همکاری تیم توماس زوئگا رمزوی در شرکت Neurons، از ابزارهای علوم اعصاب مانند هدستهای EEG و ردیابی چشم استفاده کرد. آنها واکنشهای مشتریان در لهستان و هلند را به ایدههای جدید، مانند سیستمهای خورشیدی خانگی، بررسی کردند. این دادهها با یک پایگاه داده رفتاری تطبیق داده شد تا مشخص شود کدام مدلهای کسبوکار مورد استقبال قرار میگیرند و کدام نیازمند توسعه بیشتر هستند.
این رویکرد به ایکیا کمک کرد تا نوآوریهای زیر را پیادهسازی کند:
این ابتکارات نشان داد که چگونه علوم اعصاب میتواند به شرکتها کمک کند تا از محدوده سنتی کسبوکار خود فراتر روند و با ریسک کمتر، به سوی آیندهای نوآورانه حرکت کنند.
در جهانی که فناوریها و صنایع بهسرعت در حال همگرایی هستند، تصمیمگیریهای سنتی ممکن است کافی نباشند. علوم اعصاب کاربردی به مدیران این امکان را میدهد که:
نمونه ایکیا نشان میدهد که علوم اعصاب کاربردی نهتنها ابزاری برای درک بهتر مشتریان است، بلکه میتواند بهعنوان یک کاتالیزور برای نوآوریهای تحولآفرین عمل کند. شرکتهایی که از این ابزارها استفاده میکنند، میتوانند با اطمینان بیشتری به سوی آینده حرکت کنند و در عین حال، ریسکهای مرتبط با نوآوریهای بزرگ را کاهش دهند. در دنیایی که تغییرات سریعتر از همیشه رخ میدهند، علوم اعصاب میتواند کلید موفقیت کسبوکارها باشد.